محمود واحدی

داستان کوتاه

محمود واحدی

داستان کوتاه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرباز» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ب.ظ

سرباز

 آیریس - سرباز

 

برق از سر پوتین هایش خواهد پرید. وقتی پاشنه هایش را محکم به هم بکوبد. هفت تیرش را ورانداز می کند مبادا توانایی اش را در تبدیل هفت انسان به هفت پیکر از دست داده باشد. سرنیزه اش را نصفه و نیمه از غلاف بیرون می کشد تا مطمئن شود تیغه ی برنده ای در امتداد دسته دارد. تیغه ی نوک تیزش می تواند از جیب یک مرد بالغ حین عبور، عکس دو نفره با بچه اش را نصف کند و تا دو شقه شدن قلبش به مسیرش ادامه دهد. غلاف می کند و در ردیفی از فانوسقه کنار نارنجک ها و خشاب های اضافی آویزان می کند. هر یک از خشابهایش شکم سی نفر را برای همیشه سیر می کند. نارنجکش که چهل تکه شود داخل کاسه آهنی ترین کلاهها می شود و مغز را به جوش می آورد. با تفنگش ژست نشانه رفتن می گیرد و مثل کیف زنانه به دوشش می اندازد. راه که می افتد صدای سوت و تشویق تماشاگران سکوت سینما را درهم می شکند. همه می دانند که کسی با این تجهیزات به شکار خرگوش نمی رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۱۹
محمود واحدی