محمود واحدی

داستان کوتاه

محمود واحدی

داستان کوتاه

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ب.ظ

لبخندها

لبخند ها در قاب، پژمرده نمی شوند. بو نمی گیرند و از نا نمی افتند. ماندگار می شوند. مثل لواشکی از میوه های تابستانی فقط طعمشان را تداعی می کنند. برای ماندن خشک می شوند اما طراوت درختی شان را ندارند. کهنه هستند. مثل روزنامه ای که کلماتش دست نخورده مانده است ولی خبرش دیگر تازه نیست. خاطره ای است که با قضاوت کنونی ما تفسیر می شود. عکس ها با هر تماشا مدتی در خاطرمان خیس می خورند و لبخند ماسیده ای با افسوس اضافی به کاممان می ریزند. خشک کردن شیوه مناسبی  برای نگهداری از لبخند نیست. لبخند ها باید در وجود ما و متناسب با خودمان بزرگ شوند پا بگیرند و با ما به زندگی شان ادامه دهند.

 

لبخندها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۴۵
محمود واحدی
جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ۰۶:۰۲ ب.ظ

نوروز سرزده

هنوز درکی از فصل و تقویم نداشتم. برف های حیاط و کاشتن گندم و ریحان در بشقاب و روی قلک سفالی برایم بی ربط بود. شاید خانه  را خیلی به هم ریخته بودم که خانه تکانی لازم داشت. برف ها و برگ ها را که از حوض خالی می کردند حوض پر از آبی دریایی می شد. صبحی که دید و بازدیدها آغاز می شد یعنی نوروز آمده بود. اشک های درخت مو که سرازیر می شد، یعنی بهار شده بود. بهار به حرمت گیس سفید درخت آلوچه و شرم برگ های سرخ رز در حیاط مان می ماند. بهار در خانه های شهر باخانمان بود.

با همین بهارها و تابستان ها بزرگ شده ایم. تقویم و فصل ها را می دانیم و ازبر کرده ایم. شکوفه ها شعبده تکراری بهار هستند. سبزه ها بدون نگاه نگران مان هم سبز می شوند. خانه در سنگینی گلهای کاغذی دیوار علاقه ای به تکان خوردن ندارد. دیگر نوروز سرزده و ناشتا در خانه مان را نمی زند. بهار تکراری، امسال هم با قرار قبلی خواهد آمد. یقین دارم چند روز دیگر درخت انگور باز هم آبغوره خواهد گرفت.

 

نوروز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۰۲
محمود واحدی