محمود واحدی

داستان کوتاه

محمود واحدی

داستان کوتاه

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۰۹ ب.ظ

تولد خورشید

خورشید امروز از شبنم نرگسی در بزنگاه سحر زاییده شد. نرگس برای آسمان چشم نازک کرده بود. آسمان که آب دستش بود زمین گذاشت و خورشید هوا کرد. اشکی که از گونه ای به آسمان برود مثل سیبی که از آسمان به زمین بیافتد هزار چرخ می خورد. هر چه زیبایی از همنشینی با گل داشت تلالو شد. درخشید و سحرگاهی از بالای تپه شهر آغاز شد. گره گیسوی تپه، آبی و افشان تا کتف دشت راه افتاد. بره ی کوچک چموش جلوتر از گله از روی عکسش پرید. در دنج ترین قسمت دره تصویر کفشدوزک و خود قورباغه در آینه ی چشمه صاف شدند. برکه به طنازی بال های سنجاقک دماغش را خارند و عطسه کرد. قطره ی درخشان آسمانی هر لحظه گرم تر می شد از آتشی که با هر حادثه به جانش افتاد. شیفتگی حجب و حیا را از نگاهش گرفت. بالاتر آمد و دقیق تر خیره شد. در وسط ترین قسمت آسمان آتش گرفت و رسوا شد. خورشیدی به این بزرگی را مگر می شد حاشا کرد. اتفاقی افتاده بود تا اوج بگیرد. حس غریبی به نرگس داشت. دست دراز کرده بود تا پشم های بره را نوازش دهد. در آب رودخانه آب تنی کند. با لودگی روی بالهای سنجاقک رنگین کمان بکشد و لپ چشمه را بگیرد. خورشید وقارش را به باد داده بود. با اولین ابری که به دستش رسید اشک ها و آب دماغش را پاک کرد. از پشت آن سرک کشید و چشم و ابرو پراند.

پیرمرد دهقان کلاه حصیری اش را بالاتر برد نگاه طعنه آمیزی به صورت آفتاب تموز انداخت و سرش را تکان داد. شلوار خورشید هزار تا شده بود. با جنگل و کوه و کویر و دشت و موهای طلایی گندم زار و گونه های  زردآلو دیده بوسی کرد. با خنده بلند و بزرگ صخره همراه شد و خندید. زمین تحمل این همه خنده و شادی را ندارد. عکسش را در دورترین نقطه دریا دید زد. چقدر فرتوت شده است. دریا لب تر کرد و خورشید غرق شده تکه تکه شد.  نباید عنان از کف می داد. زمین برای هرحسی کوچک است. آرزو کرد دوباره متولد شود. سنگینی تمام احساسات را با لودگی بیشتری به دوش بکشد. سبک سرانه بالا برود و زمین را به خاطر کوچک بودنش تحقیر کند.

در لحظه ای درهم تنیدگی عصر و شب؛ خورشید  دست هایش را تکاند. تا هر چه از دیدار زمین نورانی شده است بریزد. مثل معلمی که در انتهای درس گچ های دستش را بتکاند. نفسی تازه کرد و به زیر آب رفت.

تولد خورشید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی