محمود واحدی

داستان کوتاه

محمود واحدی

داستان کوتاه

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۱۱ ب.ظ

سلبریتی ها

سلبریتی ها - آیریس

سلبریتی ها نیازمند معرفی نیستند. نام و نام خانوادگی شان سوا از هم، هر کدام جذابیت خاص خود را دارند. با هرکدام و به شیوه ی مجزایی شناخته می شوند. نیازی به اظهار هیچ کدام ندارند. آنها به چهره هایشان معروف هستند. از اینکه  مردم را به محک بکشند لذت می برند. عینک دودی می زنند. غافل از اینکه از زیر ماسک هم قابل تشخیص هستند. مردم به شیوه راه رفتنشان کنجکاو می شوند. حتی سایه منحصر به فردی دارند. قابل پیگیری و دنبال کردن هستند. به سادگی دلبسته و وابسته شان می شویم.

معمولی ها لازم نیست خودشان را معرفی کنند. مگر اینکه درخواستی داشته باشند. مثل درخواست وام یا تقاضای تغییر نام و صدور شناسنامه ی المثنی. یا وقتی که از قطار و هواپیما جا مانده باشند. مشخصات هویتی شان از جمله نام و نام خانوادگی و نام پدر و سریال شناسنامه و... را می نویسند و هجی می کنند و به زبان می آورند. با هیچ کدام قابل شناسایی نیستند. فقط کدملی، وجودشان را به اثبات می رساند. یا وقتی که بمیرند. در این صورت به نام و نام خانوادگی و تاریخ فوت اکتفا می شود. چون بیشتر از این فقط اجرت سنگ تراش را بیهوده بالا برده اند.

معروف ها باید جزئیات را در نظر داشته باشند. چه غذایی را با ولع می خورند و با کدام موس موس می کنند. چه رنگی را دوست دارند. سگ شان به چه چیزهایی حساس است. آخرین بار کی برای مادرشان گریه کرده اند. چند بچه دارند. مجردند یا متاهل. این دو سوال آخری را برای استراتژیک ماندن نباید جواب بدهند. بچه داشتن وضعیت سوال متاهل و مجرد بودن را در موردشان مشخص نمی کند. گاهی بچه ندارند و متاهل هستند و گاهی مجردند و بچه هایشان را با لطف و محبت مضاعفی هنرمند بار می آورند. همیشه در چالش متاهل و مجرد بودن مستاصل مانده‏ اند. این مقوله، حکم بادبان قایقی را دارد که در لنگرگاه محض تماشای دست تکان دادن برای اهالی استقبال پایین است و به وقتش همراه با شیپور حرکت برای اهالی بدرقه برافراشته می‏شود. شایعه ی ازدواج و طلاقشان تلاطمی در طرفدارانشان می‏ آفریند. تغییری در تعدادشان نمی دهد. پچ پچ ها را بیشتر می کند. طرفدارها حق دارند در مورد فرجام یا نافرجام بودنش پیشگویی کنند.

سلبریتی ها- آیریس

معروف ها قیمومیت بچه های بی سرپرست را به عهده می گیرند. تا خرخره در گل مناطق سیل زده فرو می روند. با دست‏های خودشان محیط زیست را از بطری های یک بار مصرف پاک می کنند. بی آنکه از بدل‏کار برای نمایش هراسناکشان استفاده کنند. از گونه ی در حال انقراض پشه ی نیش نقره ای حمایت می کنند. به هنگام گذر از دروازه  شهر لباس محلی همان شهر را به تن دارند. لبخندها را با تمام ژست هایش و گریه ها را با انواع اندوه باری ازبر کرده‏ اند.

معروف ها نیازی به محبوبیت ندارند. محبوبیت مثل گواهینامه رانندگی است. یک بار امتحانش را داده اند. حالا برای معروف ماندن باید خبر ساز باشند. همچنان که برای راننده ماندن باید اتومبیل داشت. شجاعت و نیک مردی یا وقاحت و نامردی به یک اندازه خبر ساز هستند. مردم برای هر چهار گزینه هورا می کشند.

معروف ها محترم نیستند. محترم بودن بیشتر از اینکه خبرساز باشد دست و پا گیر است. کت و شلوار لباس مناسبی برای بندباز نیست.بندباز برای ماندن روی طناب باریک تماشا لباس تنگ را انتخاب می کند.آنها فرصت تشکر از تک تک طرفدارانشان را ندارند. وقعی به نظرات یا ابراز احساسات یا عرض ارادتشان نمی گذارند. گاهی که از این همه توجه عاصی شده اند حرف های رکیک می زنند. رکیک بودن برازنده صورتشان است. مثل ژست خنده ای که در منظر عموم به صورت داشته اند یا سیگار گران قیمتی که در عکس های تکی از لبهایشان آویزان مانده است. کارهای مهمتری دارند. با چین های صورتشان در حال مبارزه هستند. در مورد تعداد  چاک کتشان دگر اندیشی خواهند کرد. عکاسشان را معطل کرده ‏اند که عکسش را با حوله ی حمام و قهوه ی داغ صبحانه چاپ کند یا با لباس اسکی در کنار رختخوابش که با فتوشاپ سر از پیست در خواهد آورد.

معروف ها نیازی به اندیشیدن ندارند. مردم از مترسک انتظار هولناک بودن ندارند. همین که با نسیمی پاره های لباسش صدا بدهد خواسته ها برآورده شده است. معروف از هر موضوع ژست روشن اندیشی اش را انتخاب کرده است. در مورد فلسفه پیدایش جهان و دارویی برای میخچه ی پا به یک اندازه می تواند سخنران خوبی باشد. همه به نطق خالی از وجهه اش بی توجه اند. منتظر می مانند تا در لابه لای سخنانش به خاطره املتی که سوزانده است اشاره کند. یا به عشقی که با جمع کردن جزوه ها در راهروی دانشکده هنر های تجسمی مبتلا شده است اعتراف کند.

سلبریتی ها - آیریس

معروف ها نیازمند سنگین بودن نیستند. هرجا که لازم باشد به سس مخصوص پیتزایشان اشاره می کنند یا به موهایشان تهمت کم پشت بودن می زنند تا به استفاده از دارویی که جرات استفاده اش را ندارند اقرار کنند. یا خودشان را به شکم بارگی محکوم می کنند تا از فروش داروی لاغری حمایت کنند. برای خوشایند مردم شیرین کاری می کنند.

معروف ها وبلاگ نمی خوانند. وبلاگ نویس ها نباید به دلگیر شدنشان امیدوار باشند. حتی گذر نویسنده های مشهورهم به این وادی نمی افتد. چون عادت ندارند در پایین دست، دست و رویشان را بشویند.معروف ها بیشتر مشغول شمردن لایک‏هایشان هستند. هر از چندی از پشت شیشه برای همه لایک‏ها بوس می فرستند و می گویند که متعلق به مردمند. مثل مردم تربچه می خورند و انتهای پیژامه راه راهشان را زیر جوراب می گذارند. کمی برای دادن امضا و گرفتن عکس از ازدحام مردم دلگیر هستند. بادی گاردهایشان هم در کوچه و خیابان برای نگاه های بی دریغ و دست دادن های بی خودی سنگر می شوند. در دنیای مجازی هم مواظب شان هستند تا کسی به اسبشان یابو نگفته باشد.

معروف ها خودشان طرفدار هستند. طرفدار تیمی که رنگ برد به خود گرفته است. طرفدار سیاستمداری که مشتش را محکمتر به میز می کوبد. نویسنده ای که داستانش غوغا کرده است. فیلمی مفهومی که موفق به دیدنش نشده است. دانشمندی که از کارهایش سردرنمی آورد.

معروف ها احتیاجی به معرفی شدن ندارند معمولی ها آنها را خوب می شناسند. معروف ها فقط معروف هستند.

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی